پیش نوشت: ۱)

کتاب کیمیاگر اثر پائولو کوئیلو یکی از پرطرفدارترین کتاب های جهان که به بیش از ۵۰ زبان ترجمه شده است .

 

پیش نوشت : ۲) 

گویا این رمان محبوبیت زیادی در بین مردم جهان و ایران دارد ولی من ترجیح می دهم در ابتدای نوشته ام اعتراف کنم که کیمیاگر رمان موردپسند من نبود اما سعی میکنم نوشته ی منصفانه ای در مورد کتاب ارائه کنم . 

 

پیش نوشت : ۳)

پیشنهاد می کنم دوستانی که علاقمند به کتاب های انگیزشی با درون مایه ی عرفانی با رگه های قویِ دینی و مذهبی هستند، به خصوص رده ی سنی نوجوان و جوان این رمان کم حجم را مطالعه کنند .

 

*وقتی با تمام وجود و از درون چیزی می خواهید تمام کائنات دست در دست هم می دهند تا خواسته های شما را اجابت کنند. 

(پاراگرافی از متن که روی جلد کتاب نوشته شده است .) 

 

خلاصه ی کوتاهی از کتاب :

کیمیاگر داستان پسر جوانی است به نام سانتیاگو که در کشور اسپانیا به شغل چوپانی مشغول است و گوسفندانش را عاشقانه دوست دارد و این شغل را به خاطر علاقه ی زیادش به سفر انتخاب کرده است . سانتیاگو سواد دارد و می تواند کتاب بخواند.

داستان در کلیسای مخروبه ای که چوپان برای استراحت خود و گله اش آنجاست شروع می شود .

  او برای دوبار متوالی خواب می بیند که محل گنجی به او نشان داده می شود .برای تعبیر خوابش پیش زن کولی می رود و آن زن بدون گرفتن هزینه ای به او می گوید گنج در اهرام مصر است و از او میخواهد بعد از پیدا کردن گنج یک دهم آن را به او بدهد. پسر با تردید به راه می افتد ولی وقتی با پیرمردی در میدان شهر آشنا می شود و پیرمرد او را تشویق می کند که به دنبال رویایش برود تصمیمش برای رفتن به مصر و پیدا کردن گنج جدی می شود . گوسفندانش را می د و حرکت می کند در این سفر ماجراهایی برایش پیش می آید و با افراد متفاوتی آشنا می شود و از آنجا که ذات سفر به دست آوردن تجربه است مسافر این داستان که جوانی پرشور و بااراده است کوله بار تجربه اش را در هر موقعیتی که قرار می گیرد سنگین تر می کند در نیمه های داستان وقتی در سرزمین اعراب قرار گرفته است با پیرمرد کیمیاگر آشنا می شود که از آن به بعد نقش مرشد را برایش ایفا می کند . 

در همان سرزمین عشق به دختر مسلمانی به اسم فاطمه پیش می آید و در ادامه وقتی به مصر می رسد و با کندن زمین به دنبال گنج می گردد چند مرد عرب به او حمله می کنند و آنها وقتی می فهمند این جوان به دنبال رویایش این مسافت را طی کرده به او میخندند و یکی از ان می گوید من هم خواب دیده ام در کلیسای مخروبه ای دراسپانیا گنجی نهفته است ولی آنقدر عاقل بودم که به دنبال این رویا و خوابم نرفتم . 

سانتیاگو به سرزمین خودش و به همان کلیسای مخروبه که داستان از آنجا شروع می شود باز میگردد و گنج باارزشی که در آنجا دفن بوده پیدا می کند و تصمیم می گیرد به سراغ فاطمه برود و پیمان شویی را با عشقش ببندد.

 

رمان از نگاه من : 

 

کیمیاگر رمانی است با روایت خطی که ماجراها زمانی که اتفاق می افتند در چند سطر بعد حل می شوند و فضا برای ماجراهای بعدی باز می شود و روایت هر چند در بعضی قسمت ها دچار فراز و فرود هایی است اما از نظر من آن قدر قوی نیست که ذهن خواننده را به چالش بکشد و یا حتی خواننده دچار هیجان بشود تمام اتفاقات به ترتیب و با گذر زمان پیش می آیند حل می شوند و تمام . البته با در نظر گرفتن این که کل ماجرا توصیف سفری است که قهرمان داستان تن به آن داده دور از منطق هم نیست که آنچه پیش می آید در زمان حال است و در همان زمان هم حل می شود و همین طور ادامه پیدا می کند .همین طور تاکید بر زمان حال و لذت بردن از آنچه در حال است بدون توجه به گذشته و آینده می تواند دلیلی بر این نوع روایت باشد که کمتر می بینیم داستان به طور جدی به عقب برگردد و یا جز در مورد رسیدن به هدف و مقصد که همان گنج نهان در مصر است زمان به آینده اختصاص پیدا نمی کند .

راوی داستان دانای کل است که از افکار تمام شخصیت ها و حتی اشیاء و عناصر داستان اگاه است و تمام آنچه می داند بدون پیچیدگی و خساست روی دایره می ریزد و مخاطب برای درک شخصیت ها و آنچه پیش می آید نیاز چندانی به تفکر ندارد و از نظر من شاید همین روراستی زیاد باعث شد من لذت چندانی از نوع نگاه و نگارش رمان نبرم اما همین نکته که شاید از نظر من دلچسب نبود می تواند باعث جذب مخاطبان زیادی شده و این کتاب را جزو پر ترین ها کرده باشد .

در این رمان با جملات بسیار زیبا و انگیزشی با انرژی بسیار مثبت مواجه هستیم که تماما به صورت دیالوگ و مونولوگ بیان شده اند که احتمالا از تجارب نویسنده که خود کیمیاگری را طی کرده است ،باشد . 

بحث عرفان و رسیدن به وحدت و همین طور رسیدن به مقامی که انسان درک کند که روح خدا درون خودش است و این خود انسان است که با پذیرش تغییر و با قدم گذاشتن در راهی که رویاهایش از او می خواهند می تواند معجزه گر باشد از بحث های جدی و هدفمند این کتاب است که البته با پرداختن به مذهب و دین این بعد از رمان پیش می رود . 

مطمئنا مخاطبین بسیار زیادی از این نگرش لذت خواهند برد اما من به شخصه گاهی در طی داستان احساس می کردم که با یک داستان دینی (مثلا از قرآن ) مواجه هستم و این از سلیقه ی شخصی من به دور بود اما در نهایت رسیدن به این هدف که خدا درون خود ماست نکته ی دلچسبی بود و در این جمله به یاد شخصیت منصور حلاج افتادم .

*پسر به روح جهان دسترسی پیدا کرد و دید روح جهان بخشی از روح خداست و دید که روح خدا روح خودش است و دید که خودش می تواند معجزه کند.

 

عناصر طبیعت :باد، خورشید، آتش، صحرا، دریا، آسمان و .

همین طور موجودات زنده، ندای درونی قلب، عشق، ایمان به خود و به کائنات، انرژی های مثبت ، کیمیاگری، مقصد و مسیر در زندگی، تغییر کردن (تبدیل سرب به طلا در علم کیمیاگری ) از عناصر بسیار مهمی بودند که این رمان را شکل می دادند که تمام این نکات را اگر با دید منصفانه و دور از نوع بیان روایت درنظر بگیریم می تواند بسیار انرژی بخش و آموزنده باشد. 

 

پی نوشت: کتاب " ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد " از این نویسنده است که جزو کتاب هایی بود که زمانی که خواندم و خیلی دوست داشتم و امیدوارم با مطلبی که از کیمیاگر نوشتم باعث دور شدن کسی از این رمان نشوم چرا که با توجه به حجم کم کتاب بهتر است دوستان علاقمند به کتابخوانی گریزی هم به این رمان بزنند و در صورت تمایل نگاهشان از این کتاب را با برداشت و نظر من مقایسه کنند .

 

پی نوشت ۲) 

http://www.gap8.ir/k-1-paulo-coelho/

جملات زیبایی از این کتاب را با هم بخوانیم .

کتاب ,داستان ,رمان ,تمام ,همین ,تواند ,کلیسای مخروبه ,کتاب را با ,تواند معجزه ,پیدا کردن ,کتاب کیمیاگر منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سی اف جی کده | فروش بهترین کانفیگ های کانتراسترایک 1.6 Zero پس کوچه به من نگو لیلی... سرمایه گذاری وبلاگ رسمی دکتر سیاری نژاد نورافشانی هوایی-آتش بازی-آبشار-دودرنگی-شوت هوایی-کهکشان-منور-چلچله